English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 205 (3529 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
prime suspect U آدم مورد شک اصلی [به گناهی]
lead suspect U آدم مورد شک اصلی [به گناهی]
chief suspect U آدم مورد شک اصلی [به گناهی]
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
postbyte U بایت داده که کد اصلی ای را بیان میکند که ثابت مورد استفاده را معرفی میکند
subroutine U بخشی از برنامه که تابع مورد نظر را انجام میدهد و در هر زمان از داخل برنامه اصلی قابل فراخوانی است
Other Matches
VL local bus U مین کنترل مستقیم از طریق باس اصلی روی پردازنده اصلی و برقراری ارسال داده خیلی سریع بین حافظه اصلی و کارت جانبی بدون استفاده از پردازنده
VL bus U مین کنترل مستقیم از طریق باس اصلی روی پردازنده اصلی و برقراری ارسال داده خیلی سریع بین حافظه اصلی و کارت جانبی بدون استفاده از پردازنده
clean U کامپیوتری که کمترین کد پایه ROM مورد نیاز را برای راه اندازی سیستم از دیسک دارد. هر زبان مورد نیاز هم باید بار شود
cleans U کامپیوتری که کمترین کد پایه ROM مورد نیاز را برای راه اندازی سیستم از دیسک دارد. هر زبان مورد نیاز هم باید بار شود
cleanest U کامپیوتری که کمترین کد پایه ROM مورد نیاز را برای راه اندازی سیستم از دیسک دارد. هر زبان مورد نیاز هم باید بار شود
cleaned U کامپیوتری که کمترین کد پایه ROM مورد نیاز را برای راه اندازی سیستم از دیسک دارد. هر زبان مورد نیاز هم باید بار شود
master data file U پرونده مشخصات اصلی امادنظامی پروند خصوصیات اصلی اماد
masters U سیستم با کامپیوتر کنترل اصلی و یک فرعی که از اصلی دستور می گیرد
mastered U سیستم با کامپیوتر کنترل اصلی و یک فرعی که از اصلی دستور می گیرد
master U سیستم با کامپیوتر کنترل اصلی و یک فرعی که از اصلی دستور می گیرد
acciaccatura U نت سریعی که نیم پرده کوتاه تر ازنت اصلی است وقبل از نت اصلی نواخته میشود
on board U که در تخته اصلی یا PCB اصلی قرار دارد
staple U جزء اصلی هر چیزی قلم اصلی
prototypal U وابسته به طرح اصلی یا نمونه اصلی
prototypic U وابسته به طرح اصلی یا نمونه اصلی
generation U کپی اصلی تصویر اصلی یا متن
stapled U جزء اصلی هر چیزی قلم اصلی
main guard U نیروی جلودار اصلی حفاظ اصلی
stapling U جزء اصلی هر چیزی قلم اصلی
generations U کپی اصلی تصویر اصلی یا متن
initial reserves U ذخایر اصلی احتیاط اولیه یا اصلی
first generation computer U کپی اصلی تصویر یا متن اصلی
mainstays U مهار اصلی که از نوک شاه دگل تا پای دگل جلو امتداد دارد تکیه گاه اصلی
mainstay U مهار اصلی که از نوک شاه دگل تا پای دگل جلو امتداد دارد تکیه گاه اصلی
anastylosis U [واژه ای برای ساختار دوباره سازی ساختمان با مواد اصلی و بر طبق سیستم ساختار اصلی]
master file U فایل اصلی پرونده اصلی
fundamental unit U یکای اصلی واحد اصلی
base camp U پایگاه اصلی کمپ اصلی
base unit U یکای اصلی واحد اصلی
expansion slots U شکاف ها یا فضاهای خالی درون کامپیوتر اصلی برای اتصال تخته مدارهای کوچک به تخته مدار اصلی بکار می روند
mattering U بخش اصلی متن روی صفحه که متن یا خط اصلی قرار می گیرد
matters U بخش اصلی متن روی صفحه که متن یا خط اصلی قرار می گیرد
matter U بخش اصلی متن روی صفحه که متن یا خط اصلی قرار می گیرد
mattered U بخش اصلی متن روی صفحه که متن یا خط اصلی قرار می گیرد
DIMM U سیستم مرتب کردن قط عات حافظه RAM در دوطرف کارت کوچک که قابل درج روی تخته اصلی کامپیوتر است تا حافظه اصلی بروز شود
external U که به کامپیوتر اصلی وصل است . 2-هر وسیلهای که ارتباطات بین کامپیوتر و خودش را ممکن می سازد ولی مستقیماگ توسط کامپیوتر اصلی پردازش نمیشود
externals U که به کامپیوتر اصلی وصل است . 2-هر وسیلهای که ارتباطات بین کامپیوتر و خودش را ممکن می سازد ولی مستقیماگ توسط کامپیوتر اصلی پردازش نمیشود
elegant U یک برنامه با کمترین مقدارحافظه اصلی طراحی یک برنامه کارا که با کم کردن تعداد دستورالعملهای بکاربرده شده برای انجام کارهای گوناگون از حداقل ممکن حافظه اصلی استفاده کند
FEP U پردازنده بین منبع ورودی و کامپیوتر اصلی که کار آن این است که داده دریافتی را پیش پردازش کند تا بار کاری کامپیوتر اصلی را کم کند
area of operational interest U منطقه مورد توجه عملیاتی منطقه مورد نظر عملیاتی
pilot tunnel U تونل کوچکی که جلو تونل اصلی حفر میشود تا شیب وسمت واقعی تونل اصلی که بایستی حفر گردد تعیین شودو به تونل راهنما معروف است
body U 1-بخش اصلی در یک متن 2-بخش اصلی یک برنامه
authentic document U اصل سند مدارک اصلی سند اصلی
bodies U 1-بخش اصلی در یک متن 2-بخش اصلی یک برنامه
source U 1-لیست کردن متن به صورت اصلی . 2-لیست کردن برنامه اصلی
standby U سیستم ثانویی سیستم اصلی , که وقتی سیستم اصلی خراب شود استفادهمی شود
standbys U سیستم ثانویی سیستم اصلی , که وقتی سیستم اصلی خراب شود استفادهمی شود
echo check U بررسی صحت عملیات ارسال اطلاعات که در ان اطلاعات دریافت شده به منبع اصلی برگشت داده شده و با اطلاعات اصلی مقایسه میشودمقابله به کمک طنین بررسی طنین
master compass U قطبنمای الکتریکی اصلی قطبنمای اصلی
input/output U فضای ذخیره سازی موقت برای داده دریافتی از حافظه اصلی پیش از ارسال به وسیله ورودی /خروجی یا دادهای که از وسیله ورودی /خروجی پردازش میشود یا در حافظه اصلی ذخیره میشود
oportuneness U مورد
objected U مورد
objecting U مورد
inapposite U بی مورد
open to question <adj.> U مورد شک
objects U مورد
occurence U مورد
out of place U بی مورد
case U مورد
occasioning U مورد
instance U مورد
occasions U مورد
instances U مورد
occasion U مورد
cases U مورد
unseasonable U بی مورد
unseasonably U بی مورد
occasioned U مورد
direct objects U مورد
inopportune U بی مورد
indirect objects U مورد
object U مورد
savory U مورد پسند
subject of hire U مورد اجاره
special case U مورد ویژه
myrtle U مورد سبز
cases U دعوی مورد
As the case may be . U برحسب مورد( آن)
involved U مورد بحث
schreber case U مورد شربر
sightly U مورد نظر
under disccussion U مورد بحث
received U مورد قبول
laughing stock U مورد تمسخر
dubious U مورد شک مشکوک
unnecessary roughness U خشونت بی مورد
taken U مورد قبول
entitlements U مورد سزیدگی
entitlements U مورد استحقاق
entitlement U مورد سزیدگی
entitlement U مورد استحقاق
taken U مورد تحسین
collector's item U مورد استثنائیوویژهیککلکسیون
In this case ( instance) . U دراین مورد
cases U مورد غلاف
case U دعوی مورد
requirement U مورد نیاز
case studies U مورد پژوهی
case study U مورد پژوهی
in no instance U در هیچ مورد
in dispute U مورد بحث
utilized U مورد استفاده
usage U مورد استفاده
savoury U مورد پسند
usages U مورد استفاده
case analysis U تحلیل مورد
confutation U مورد تکذیب
dubitable U مورد شک مشکوک
liable to prosecution U مورد تعقیب
instance U لحظه مورد
instances U لحظه مورد
case U مورد غلاف
noted U مورد ملاحظه
fishy U مورد تردید
beloved U مورد علاقه
opportuneness U مورد مناسب
undue U ناروا بی مورد
undue U بی جهت بی مورد
object of transaction U مورد معامله
objcetionable U مورد ایراد
mytaceous U از تیره مورد
myrtle berry U مورد دانه
myrtaceae U تیره مورد
expectative U مورد انتظار
using U مورد مصرف
usage U مورد مصرف
to make observations [about] [on] U اندیشیدن [در مورد] [به]
to make observations [about] [on] U نگریختن [در مورد] [به]
happy [about] <adj.> U خشنود [در مورد]
exploitation [utilization] U مورد مصرف
utilization U مورد مصرف
utilisation [British] U مورد مصرف
hold up <idiom> U مورد هدف
approves U توافق در مورد چیزی
neurasthenia U سر درد و حساسیت بی مورد
impugned U مورد اعتراض قراردادن
to decide [on] U تصمیم گرفتن [در مورد]
receptee U افراد مورد پذیرش
referent U مورد مراجعه ارجاعی
object point U سمت مورد توجه
pledge U مال مورد وثیقه
expected frequency U فراوانی مورد انتظار
out port U ساحلی مورد استفاده سر پل
pledged U مال مورد وثیقه
polestar U هادی مورد توجه
policy options U انتخابهای مورد نظر
pledges U مال مورد وثیقه
impugning U مورد اعتراض قراردادن
trusty U موتمن مورد اطمینان
principle of exclusion U در مورد کالاهای خصوصی
pledging U مال مورد وثیقه
conventional U مورد قبول عامه
approve U توافق در مورد چیزی
objective point U سمت مورد توجه
impugns U مورد اعتراض قراردادن
oppugn U مورد بحث قراردادن
desired effects U اثرات مورد نظر
floor space occupied U فضای مورد نیاز
expected value U ارزش مورد انتظار
expectation value U مقدار مورد توقع
agreement area U سطح مورد قرارداد
aknowledge character U کاراکتر مورد قبول
analyte U ماده مورد تجزیه
anticipated inflation U تورم مورد انتظار
anticipated price U قیمت مورد انتظار
anticipated profit U سود مورد انتظار
article of roup U اموال مورد حراج
contested area U منطقه مورد نزاع
as the case may be U تاچه مورد باشد
competitive goods U کالاهای مورد رقابت
foolhardy U دارای تهور بی مورد
statement on the debate U بیانیه در مورد بحث
availabe time U زمان مورد قبول
give evidence of U گواهی دادن در مورد
he won a high praise U مورد ستایش بسیارواقع شد
matter in hand U موضوع مورد بحث
man power U تعداداشخاص مورد استفاده
man of confidence U شخص مورد اعتماد
make for U مورد حمله قراردادن
lime requirement U اهک مورد نیاز
flavoursome U مورد پسند [غذا]
beatten zone U منطقه مورد اصابت
it is of frequent U خیلی مورد دارد
intended saving U پس انداز مورد انتظار
sub judice U مورد مطالعه دادگاه
inappositely U بطور بیجایا بی مورد
i mentioned one case in p U یک مورد بخصوص را ذکرکردم
hereon U در این مورد در اینجا
capital employed U سرمایه مورد استفاده
referential U مورد مراجعه ارجاعی
criticizes U مورد انتقاد قراردادن
favouritism U افراد مورد توجه
to make observations [about] [on] U تامل کردن [در مورد] [به]
unregarded U مورد توجه قرارنگرفته
scrutinizing U مورد مداقه قراردادن
to take into consideration U مورد رسیدگی قراردادن
to put to use U مورد استفاده قراردادن
persona grata U شخص مورد قبول
expected price U قیمت مورد انتظار
admires U مورد شگفت قراردادن
Recent search history Forum search
4واژه ی مناسب فارسی برای Archetype??
1tink and grow rich
1خوب بالای زیاد موضوعات صحبت کردیم
1strong
119 hrs · Sometimes the good you try to do to help others, ends up being thrown back at your face. Do things for Allah's sake, not to please people.
2مهرآسا
1 Keynote address
1the selected wells are 5 boreholes only, and desired samples quantity is 150-200 kg
1It takes a bit of a performance penalty compared to the previous one.
1اصلاح ترجمه
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com